منتقم خون شهیدان خواهد آمد

ساخت وبلاگ
برای یک مرد ویران کننده ترین حادثه زندگی ؛نه تنهاییست ، نه ورشکستگی ، و نه فقدان والدین ....هیچ چیز برای یک مرد مانند از دست دادن زنی که ......... تا سر حد پرستش دوستش داشته ....ویران کننده نیست.به همین دلیل مردان عاشق ایستاده میمیرند ...... من تا امروز دوبار این مرگ را نوشیده ام ....بعضی آدمها همین الان هم مرده اند ....اونها فقط یه خاطر شادی فرزندانشون زندگی میکنند.امیدوارم جواب دوستان را داده باشم.... شاید در آزمایش و فتنه و ابتلا به بلا ؛ کافر شده ام ...شما راست میگویید .... بوی تعفن کفرم جهانکیر شده ... باشه شما راست میگویید.انسان مبتلا به کفر سر شکسته هست ؛ دیگر نیازی به شکستن سر ندارد .... + نوشته شده در شنبه پانزدهم اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت 17:20 توسط حسین عرب  |  منتقم خون شهیدان خواهد آمد...ادامه مطلب
ما را در سایت منتقم خون شهیدان خواهد آمد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bahmanarabo بازدید : 3 تاريخ : پنجشنبه 20 ارديبهشت 1403 ساعت: 22:47

پدرم ، تاج سرم ، تو الان دل من را میبینی ...

دروغ نمیگویم ... دلتنگ تو هستم با همه وجودم ...

یا بیا پیش من ... یا ببر پیش خودت ...

نیازمند آغوش پر از مهر و محبتت هستم ...

+ نوشته شده در شنبه پانزدهم اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت 17:30 توسط حسین عرب  | 

منتقم خون شهیدان خواهد آمد...
ما را در سایت منتقم خون شهیدان خواهد آمد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bahmanarabo بازدید : 3 تاريخ : پنجشنبه 20 ارديبهشت 1403 ساعت: 22:47

در پزشکی دستور عجیب و مهیبی داریم: ( NO CPR ) این اصطلاح زمانی است که پزشک از بازگشت بیمار قطع امید کرده است.فرمان قتل نیست بلکه فرمان پذیرش مرگ است.ما در زندگی گاهی نیازمند این دستوریم ؛ اقرار به ناتوانی در تغییر شرایط ....از اینجای ماجرا به بعد بحث ایمان ... باور .... یقین ... تفویض ... توکل ... و در انتها و مهمترین و قله همه حرکتها ؛ راضی به رضای او بودن + نوشته شده در سه شنبه چهارم اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت 1:9 توسط حسین عرب  |  منتقم خون شهیدان خواهد آمد...ادامه مطلب
ما را در سایت منتقم خون شهیدان خواهد آمد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bahmanarabo بازدید : 4 تاريخ : دوشنبه 10 ارديبهشت 1403 ساعت: 14:33

روز چهارشنبه 1403/01/15 طبق قرار قبلی که در انتهای شیمی درمانی قبلی گذاشته شده بود صبح به درمانگاه بقیه الله جهت ویزیت شدن توسط دکترم حاضر شدم. ساعتی گذشت و نوبتم شد و خدمت دکتر پارسا رستمی رسیدم. ایشان بسیار خواستنی و آزاده مرد است. کنارشان احساس بسیار خوبی به من دست میدهد. حس برادری ایشان و ساده زیستی بدون هیچگونه غرور و نخوت میباشند.ایشان نظرشان بر تمدید دوبار بیشتر تزریق و ادامه شیمی درمانی بودند. در نهایت بنده نیز قانع شدم تا درمان ادامه یابد. مقرر گردید تا شیمی درمانی در روز یکشنبه ؛ دوشنبه و سه شنبه انجام شود. نسخه دارویی برای این منظور آماده گردید. یک نسخه پاراکلینیکی جهت آزمایش جدید برای ویزیت بعدی آماده شد. در نهایت نسخه ای نیز برای انجام پت اسکن نیز آماده گردید تا سی روز پس از آخرین تزریق انجام گردد.1 - یکشنبه 1403/01/19 ؛ صبح به درمانگاه همیشگی بقیه الله عج ؛ رفتم و نسخه دارویی را گرفتم و مثل همیشه روال کار انجام گردید. ساعت دو و نیم عصر تزریق اولین دوره از مرحله هفتم با جایگذاری سوزن پورت در سینه شروع گردید. درد بسیار کمتری نسبت به دوره های قبل احساس نمودم. خدا را شکر کردم که همه چیز آرام انجام گردید. تزریق انجام گردید. بحمدلله بقیه کار با آرامش انجام پذیرفت. در انتها پمپ 24 ساعته نصب گردید. حال مناسبی نداشتم. چشمم سیاهی میرفت. پرستار بسیار دقیقی داریم. ایشان نگاهی به فیزیک بدن من انداخت و مانع پایین آمدن از تخت گردید. پمپ را جدا نمود. بلافاصله با دکتر مسئول بخش مذاکره نمود. فشار من را گرفت و مشخص شد فشارم بسیار بالاست و امکان خروج از بخش و یا حتی پایین آمدن از تخت را ندارم. بلافاصله قرص زیرزبانی برای آوردند و من پس از مصرف طبق دستور پزشک به خواب عمیقی رفتم. نی منتقم خون شهیدان خواهد آمد...ادامه مطلب
ما را در سایت منتقم خون شهیدان خواهد آمد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bahmanarabo بازدید : 24 تاريخ : دوشنبه 3 ارديبهشت 1403 ساعت: 13:30

عید سعید فطر برهمه مبارک باد

سال گذشته در چنین لحظاتی ققنوسم ؛ همسرم ؛ دوست و همراهم روشنی بخش منزلم و دلم و حالم در کنارم به طنازی مشغول بود. الان خودش یکپارچه نور در مقام لقاء حق متنعم میباشد.

+ نوشته شده در سه شنبه بیست و یکم فروردین ۱۴۰۳ ساعت 20:33 توسط حسین عرب  | 

منتقم خون شهیدان خواهد آمد...
ما را در سایت منتقم خون شهیدان خواهد آمد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bahmanarabo بازدید : 24 تاريخ : دوشنبه 3 ارديبهشت 1403 ساعت: 13:30

بعضی وقتها قلبت جوری تو فشار'>فشار هست که اگر اشکهایت به دادت نرسند میمیری ....

میفهمی ....

میمیری ....

+ نوشته شده در سه شنبه چهاردهم فروردین ۱۴۰۳ ساعت 13:17 توسط حسین عرب  | 

منتقم خون شهیدان خواهد آمد...
ما را در سایت منتقم خون شهیدان خواهد آمد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bahmanarabo بازدید : 35 تاريخ : جمعه 17 فروردين 1403 ساعت: 15:15

والله العلی العظیم هرگز به امر خداوند در امورات زندگیم نه تنها شکایت ندارم بلکه با جان و دل پذیرا هستم. هرگز لحظه ای در خلوت و جلوت زندگی ام از مقدراتی که خدا برایم رقم زده است سوالی برایم ایجاد نشده و نمیشود. خدایا آنچنان دوستت دارم که هر لحظه آرزوی دیدارت را دارم. البته دلم برای دوری از یار وفادارم تنگ شده است. بال پروازم به سوی معبودم بود. دلتنگ پروازم بهمراهش میباشم. اگر چیزی مینویسم نه از سر شکایت میباشد. گاهی برای پروازم که کم میآورم از سر دلتنگی مینویسم. دروغ نمیگویم با همه وجودم دوستش داشتم و دارم.امر خداوند ؛ غالب است بر همه خواسته هایم. من زهره را برای رسیدن به او دوست داشتم.همین و بس + نوشته شده در پنجشنبه شانزدهم فروردین ۱۴۰۳ ساعت 0:23 توسط حسین عرب  |  منتقم خون شهیدان خواهد آمد...ادامه مطلب
ما را در سایت منتقم خون شهیدان خواهد آمد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bahmanarabo بازدید : 25 تاريخ : جمعه 17 فروردين 1403 ساعت: 15:15

نمیدانم تا به حال از نحوه آشنایی خودم و همسرم نوشته ام یا نه. شاید در این شبها خالی از لطف نباشد تا کمی به اون زمانها برگردم. اگر نحوه آشنایی را بنویسم خیلی از دلایل دلتنگی هایم روشن میشود.سالها قبل ؛ حدود 14 سال قبل ؛ طوفانی در زندگی من رخ داده بود. مثل پر کاهی در آغوش خداوند از این سو به آن سو میرفتم و سعی میکردم رشته وصلم گسسته نشود. این توهم را زهی خیال باطل .... این خدا بود که رشته را محکم کرده بود ... آدمیزاده شیر خام خورده است و در خیالات و اوهام غوطه ور.شبی در عالم رویا خود را در بسط شیخ بهایی دیدم. ( قبلا در وسط این بسط گلکاری بود و به دو قسمت بود. انتهای بسط سمت راست به مسجد گوهرشاد راه داشت و سمت راست به صحن جمهوری اسلامی راه دارد.)در انتهای بسط ؛ آقای مسن سالی ایستاده بود بهمراه چهار خانم که بر چهره شان پوشیه داشتند. در بین این چهار خانم یک ویلچیر بود و خانمی با مانتو و مقنعه سرمه ای بر روی آن نشسته بود. از درون حرم با صدایی رسا گفته شد این همسر شماست .... زهره ....بلافاصله من گفتم : زهره ؟ اما این خانم روی ویلچیر است و من چگونه میتوانم زندگی را با ایشان مدیریت کنم. در همان لحظه خود را در مسجد و رواق دارالحجه دیدم که سینه ام را روی دیوار گذاشته بودم و فشار میدادم. ناگهان همان صدا گفت ایشان از آن شماست. کمک شما خواهیم نمود. دوباره بالای سر ویلچیر بودم. در همان لحظه زهره خانم سرشان را بالا آوردند و چهره زیبایشان را دیدم.حتی رنگ چشمشان را ؛ ذره به ذره چهره را به خاطر سپردم. از خواب بیدار شدم.یک سال بعد عید از دبی به قم جهت دیدار خانواده برگشتم. شبی ؛ یکی از دوستان بنده را دعوت کرد و در میان میهمانی برایم پیشنهاد ازدواح را مطرح نمود. در همان میهمانی آقایی را به من م منتقم خون شهیدان خواهد آمد...ادامه مطلب
ما را در سایت منتقم خون شهیدان خواهد آمد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bahmanarabo بازدید : 26 تاريخ : جمعه 17 فروردين 1403 ساعت: 15:15

1 - شنبه 1402/12/19 صبح زود رفتم آزمایش خون دادم تا برای ویزیت روز سه شنبه و متعاقبش تزریق آماده باشم. ایندفعه سه تا شیشه خون گرفت و کلی در رانندگی تا محل کار ضعف کردم. خدا رو شکر مشکلی پیش نیامد.2 - سه شنبه 1402/12/22 ؛ صبح ویزیت دکتر پارسا رستمی انجام شد:1 - 2 متاسفانه مطلع شدم که قراردادشان با این محیط درمانی پایان پذیرفته است. کمی نگران شدم چون من در آخرین مراحل قبل از پت اسکن بعدی هستم و این مهم است شخصی که یک سال مداوم حال و احوالم را بررسی کرده است برای آنالیز مرحله نهایی حضور نداشته باشد.2 - 2 دکتر معتقد است که باید دو دوره بیشتر مقوله شیمی درمانی انجام پذیرد. من بسیار شوکه شدم چون دو دوره بیشتر با توجه به ضعف جسمانی و خستگی روحی پیش آمده میتواند بسیار تعیین کننده برای ادامه درمانم باشد. امیدوارم بتوانم بر این ضعف ها به حول قوه الهی غالب شوم.3 - 2 عصر مطابق همه دوره های گذشته تزریق اولین دوره از مرحله پنجم شیمی درمانی در تنهایی انجام پذیرفت. الحمد لله جز درد شدید فرود سوزن پورت در بالای قلب مطلب خاصی بوقوع نپیوست. بعد از سوزن گذاری مدت کوتاهی بیحال شدم و خواب عمیقی را تجربه کردم. پرستار آمده بود و در حال انجام پروسه هپارینه کردن و سپس تزریق بود تا متوجه شد که حال آمده ام گفت حاجی خیلی سخت بود؟ گقتم بلی ولی شما از کجا متوحه شدید؟ گفت وقتی خواب بودی از چشمانت قطرات اشک میآمد. خندیدم گفتم پس آبروم رفت؟ گفت نه بابا خیلی ضعیف شدی باید بیشتر برای تقویت روح و جسمت تلاش کنید. پس از اتمام تزریق ها ؛ پمپ 24 ساعته نصب گردید. الحمدلله همه چیز به خیر و خوشی گذشت.3 - روز چهارشنبه 1402/12/23 ؛ خدار را شکر تزریق دومین دوره از مرحله پنجم نیز در تنهایی و در کمال آرامش روح و جسم و جان منتقم خون شهیدان خواهد آمد...ادامه مطلب
ما را در سایت منتقم خون شهیدان خواهد آمد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bahmanarabo بازدید : 43 تاريخ : جمعه 25 اسفند 1402 ساعت: 13:34

بعضی از دوستان اشکالم میکنند که چرا ریز به ریز وقایع را مینویسی؟ من مینویسم تا در آینده اگر فرزندانم خواندند بدانند که برای بودن در کنارشان بعد از مادرشان ؛ در حق شان کوتاهی نکردم. میدانم که باید برای رضای خدا انجام دهم. این دو با هم منافاتی ندارند. حتما حتما همه زندگیم را ذیل امر و اراده او انجام میدهم. هرگز برگ درخت بدون اذن او بر زمین نیافتاده ، نمیافتد، نخواهد افتاد.او حی مطلق است. او قادر مطلق است. او صاحب من است. او خالق من است. او مالک من است. و ..... من همه امیدم به لطف اوست. شکر میکنم که او خداست و من بنده. امیدم این است که اجازه بنده گی را به من عطا کند. امیدوارم به من لذت مناجات با خودش را به منعطا کند. چه لذتی بالاتر از عبودیت.قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا ۚ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُبگو: «اى بندگان من که برخود اسراف و ستم کرده اید!از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را مى آمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است. + نوشته شده در چهارشنبه بیست و سوم اسفند ۱۴۰۲ ساعت 17:41 توسط حسین عرب  |  منتقم خون شهیدان خواهد آمد...ادامه مطلب
ما را در سایت منتقم خون شهیدان خواهد آمد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bahmanarabo بازدید : 26 تاريخ : جمعه 25 اسفند 1402 ساعت: 13:34